تحفه درویش(ما را زمانه گرشكند،سازميشويم)

ساخت وبلاگ
امان از داستان عشق و فرجام غم‌آلودشنمی‌دانستم این آتش به چشمم می‌رود دودش‌تو را با دیگری می‌بینم و با گریه می‌پرسماز این دیگرنوازی‌ها خدایا چیست مقصودش؟‌چه دنیایی که وقتی در دل من خانه می‌کردینمی‌گفتی که بی‌رحمانه خواهی ساخت نابودش ...‌درختی از درون پوسیده‌ام، کی روز ویرانی ست؟چه فرقی می‌کند، وقتی نباشی، دیر یا زودش؟‌جهان را دادم و حسرت خریدم، ای دل غافل!ضرر در عاشقی کم دیده بودم؟ این هم از سودش!‌#سجاد_سامانی تحفه درویش(ما را زمانه گرشكند،سازميشويم)...
ما را در سایت تحفه درویش(ما را زمانه گرشكند،سازميشويم) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8changeraghib6 بازدید : 17 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:14

سراغ یار میگیرم ز هر کس میرسد از راه,
ولی آهسته میگویم :الهی بی خبر باشد ...
زنم تیری بر آن قلبش که خالی از جفا گردد
ولی آهسته میگویم : الهی بی خطر باشد....
کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرش
ولی آهسته میگویم : الهی بی اثر باشد....

بیادتم..

تحفه درویش(ما را زمانه گرشكند،سازميشويم)...
ما را در سایت تحفه درویش(ما را زمانه گرشكند،سازميشويم) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8changeraghib6 بازدید : 20 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:14

دوست دارم که بعد مدت ها،نت بخوانی و از "بنان" بزنیبا سه تارت مرا بشورانی،تا خود صبـح "شد خزان" بزنیرژ قرمـــر چقدر می آید، به لب و استکان و این چایـــیاستکان می شود پر از ماهی،به لبانش اگر دهان بزنی..ذوقم این ست بعد از این دوری،کل امشب دوباره بیداریممن برایت غــــزل بخوانم و باز ، تو برایــم دم از "زبان" بزنیدوست داری "فرانسه" یادم هست،تلخِ تلخ و بدون شیر و شکردوست داری گلم از این قهــوه ، استکان پشت استکان بزنی ؟ژست "نصرت" گرفتـه ای بانو، می نشینی کنار سیگارتمی نویسی غزل غزل از درد،تا که طعنه به شاعران بزنیشب چشمت دوباره مهتابی ست،این قرار سه شنبه ها بوده..از حرم بـــی قرار برگشتی ، تا سری هـــم بــه جمکران بزنی..خسته ای از مسافرت بانو،بغض داری همیشه می دانم..توی ایوان نشسته ای غمگین،تا نگاهی به آسمان بزنی تحفه درویش(ما را زمانه گرشكند،سازميشويم)...
ما را در سایت تحفه درویش(ما را زمانه گرشكند،سازميشويم) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8changeraghib6 بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:14